۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد: سيستم ولايت فقيه بايد جهان را مديريت كند

محمدعلی رامین با اشاره به راهكارهاي ارائه مديريت جهان از سوي ولي فقيه بيان داشت: ما بايد راهكار بيابيم تا سيستم ولايت فقيه جهان را مديريت كند.

معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: ما نمي‌توانيم ديگران(کشورهای دیگر) را وادار به پذيرش ايدئولوژي خود كنيم و فرهنگ‌هاي مختلفي در جهان وجود دارد كه ما براي اصلاح وضعيت موجود بايد به جاي درگيري فصل مشتركي بين نظام‌هاي ارزشي بيابيم تا همه ملت‌ها اين مشتركات را ملاك عمل قرار داده و به يك وحدت و در مسير وحدت به رشد جمعي برسيم.

رامین اظهار داشت: امروز سيستم دموكراسي در جهان غالب است كه اين سيستم به استثناي جمهوري اسلامي، هرگز اجازه نمي‌دهد يك دانشمند، حكيم و انسان فرزانه در رأس يك حكومت قرار گيرد البته در جمهوري اسلامي به دليل جايگاه ولايت فقيه اينگونه نيست.

وي اضافه كرد: ما بايد به آنها بگوييم كه اي انسان‌ها بدون دخالت در كار شما مي‌خواهيم شما را به پذيرش يك سيستم حاكم بر شما كه مناسب‌تر و قابل قبول‌تر است، دعوت كنيم تا بهترين انسان جامعه را به رهبري برسانيد اگر اين امر تحقق يابد ما 192 رهبر منطقي، شجاع، سخاوتمند و پاك در جهان داريم كه ديگر دنبال خيانت و ناجوانمردي نيستند و در آن صورت اتحاد عقلاني در ميان رهبران شكل مي‌گيرد و از بين اين رهبران نيز شايسته‌ترين و شبيه‌ترين انسان كامل به عنوان رهبر انتخاب و فقيه زمان مي‌شود.

نکته: در باب اداره جهان همین نکته بس که در یک موضوع کوچک همچون پایین آوردن قیمت گوشت به قیمت قبلی فعلا عاجز ماندیم. تاکنون گوشت قرقیزی و قفقازی فایده نکرد شاید گوشت برزیلی کرد. تا بماند اداره جهان.

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

سریال در بی بی سی فارسی

بی بی سی فارسی هم به جرگه پخش سریال تلویزیونی پیوست.
صادق صبا در وبلاگ خود خبر از پخش سریالهای تلویزیونی بی بی سی جهان در شبکه بی بی سی فارسی داده است.
به نظر می رسد بعد از Farsi1 ، GEM و PMC حالا نوبت به BBC Persian هم رسیده باشد. مطمئنا موفقیت جذب سریالهای تلویزیونی در جذب مخاطب علت تمامی این تصمیمات است.
پس نتیجه می گیریم که درود بر مخاطب.؛ مرگ بر بی مخاطبی

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

رنجنامه دختر دکتر بهشتی در مورد برادر دربندش

 متن کامل رنجنامه محبوبه حسینی بهشتی خطاب به دکتر بهشتی بدین شرح است:

بسم اله الرحمن الرحیم آنقدر کوچک بودم که نمی دانستم چرا ولی آنقدر بزرگ بودم که بدانم که آن قامت بلند و مهربان از من دریغ می شود. برادر عزیزتر از جانم آن روزها را می گویم که پدر را بردند و من نمیدانستم که این طلیعه، تجربه جدائی من است از او و سالهای جدایی در راه است. نمی دانستم که در آغاز راهی ایستاده ام که ابرهای تیره میان من و خورشید فروزان زندگیم را فرا می گیرند و بعد آنچه می ماند مشتی یاد است و حسرت است و آه. حالا که به فرزندانت می نگرم با خود می گویم چقدر برای تجربه دردناک دوری از تو کوچک اند و تعجب می کنم که چقدر بزرگند وقتی که می دانند و می فهمند چرا. چیزی که من سالها بعد آهسته آهسته در مورد او پی بردم. دانستم که چرا به او راست قامت جاودانه تاریخ گویند. و چرا تو آنقدر عاشقانه به دنبال گرفتن غبار از سر و روی اندیشه های بلندش بودی و هستی. به راستی تو در این راه تاوان راست قامتی او را می پردازی، و نه تنها تو که همه ما!

و مگر همیشه این گونه نبوده در طول این سالهای دوری از او و نداشتن سایه پر مهرش بر سرمان! ومن باز می شناسم عزم راسخ پدرم را و آرامش دریای بیکران روحش را در تو. و تو چقدر به او می مانی: آسمانی، آرام، روشن، عاشق، حق جو و حق مدار. و تو در گذر زمان گام بر می داری برتر و بالاتر از همه هیاهوهای این زمانه بدمدار و پرچم حق جویی پدرم را بر دوش می کشی و الحق آزاده ای هستی دربند. آزاد از تعلق دنیا و قدرت و ثروت. آزاد از هر چیز و همه چیز، الا حق. آری برادر من و تو و ما بیگانه نیستیم با سیلاب تهمت ها. اما چقدر دردناک است تکرار این زشت گویی های ظالمانه بعد از گذشت سالها: فاین تذهبون! براستی چرا عبرت سالهای نه چندان دور این قدر زود به فراموشی سپرده می شود؟ چقدر خاطره پدر همچنان بیدار است هنگامی که عاشقانه، بالا، و بلندتر از همه این زشتیها حق را می جست و حق را می گفت. سایه بلندت همیشه مستدام. محبوبه حسینی بهشتی